ازطنز های منسوب به ملاّ 1-در قدیم ها یخ بسختی تهیّه میشد ودر تابستان , همة افراد نمیتوانستند ازآن استفاده کنند . یکروز ملّا ماست و خیاری با یک قطعه یخ تهیّه کرده زیر درختی با صفا نشسته بود که نهاربخورد دید سواری با سرعت بسیار زیاد میتازد و میرود چون او را شناخت با خود گفت این شخص باآن سرعت نمیتواند توقّف کندبنا بر این اگر به وی تعارف کنم براهش ادامه میدهد فقط به همه میگوید : ملّا چه آدم سخاوتمدیست غذایش را هم به مردم تعارف میکند .پس فریادزد: 2- شخصی در خانة ملّا را زد . بعد ازسلام و احوالپرسی گفت من مریضی دارم که طبیب گفت برای مداوایش باید حتماً سرکة هفت ساله مصرف کند و نشانی تو را دادکه که چنین سرکه ای داری آیا ممکن است یک بطر آنرا بمن بدهی؟ ملّا خنده ای کرده گفت : به طبیب بگو ملّا گفت در مدّت این هفت سال به هیچ کس نداده ام که سرکة هفت ساله شده اگرمیدادم ماه اوّل تمام میشد. 3-دزدی خورجین ملّا را دزدیده بود . مردم ده را جمع کرده روی یک بلندی رفت وگفت : به دزد خورجین اخطار میکنم اگر تانیمه شب امشب خورجین مرا دم در خانه نگذارد , آن کاریکه نباید بکنم خواهم کرد بعداً ازمن گله نشود , راه برگشت وجود ندارد. اتّفاقاً دزد داخل مردم بود او را فکرو خیال فرا گرفت که ملّا چه میخواهد بروزش بیاورد . تا نیمه شب از ترس نخوابید و بالاخره بی سرو صدا خورجین را کنار درخانة مّلا گذاشت و فرار کرد . مردم ده وقتی دیدند ملّا به خورجین خود رسید ه , دور اوجمع شده پرسیدند , اگر خورجینت را نمی آوردند کاریکه نبایدبکنی میکردی چه بود ؟ مدّتی نمیگفت بالاخره بعد از اصرار مردم گفت کاریکه میکردم این بود : یک گلیم پاره داشتم میخواستم بدهم از آن یک خورجین برایم درست کنند. 4-از ملّا پرسیدند شماکه دانشمندید بگویید مرکز زمین کجاست ؟ مقداری فکر کرده گفت بنظرم همانجاست که میخ طویلة خرم را کوبیده ام . طرف با تردیدگفت ازکجا معلوم است ؟ من که باور نمیکنم . ملّا جواب داد برای اینکه شک و تردیدت رفع شود بهتر است خودت متر کنی.
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesارديبهشت 1391فروردين 1391 اسفند 1390 Authorsسیروس امیرمنصوریLinks
ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |